نوایی با ترنم عاشقانه
نوای دلدادگینوایی با ترنم عاشقانه
نوای دلدادگیمناجات
الهی ترسانم از جرم وبدی خود
وهراسانم از غفلت وبی خودی خودالهی به حق آنکه تورا هیچ حاجت نیست
رحم کن بر آنکه اورا هیچ حجت نیست
یارب زکرم به حال من رحمت کن
بر این دل ناتوان من رحمت کن
در سینه دردمند من راحت نه
بر دیده اشکبار من رحمت کن
بر حاشیه برگ شقایق بنویسید
مگر میتوان ازمظلومیت علی و حسن وحسین وفاطمه سخن گفت وبه مظلومیت زینب نرسید،آری اما مظلومیت دختربچه ای خردسال در کنار بستر مادری چون فاطمه چیز دیگری است،خالص خالص چون مظلومیت مادرش از جنس غربتی زنانه،وچه بسیارجور ایام تا این غربت در کربلا رختی مردانه به تن نمود.
چنان داغت دلم غمناک کرده
که دست من تورا در خاک کرده
به جایت زینب مظلومه تو
غبار غم زرویم پاک کرده
کنار تربتت اندر دل شب
بود نام تو زهرا جاری ازلب
به خانه تاروم بادیده تر
کشد نازمرا مظلومه زینب
تمنای دل زینب همینه
که روی زانوی مادر بشینه
الهی این چه درد بی دوائی است
که دختر روی مادر را نبینه
تو که رکن تمام کائناتی
چراباکودکان کم التفاتی
گمانم قبل تو زینب بمیرد
شنیده ناله عجل وفاتی
برحاشیه برگ شقایق بنویسید
گل تاب فشار در ودیوار ندارد
اربعین
هفت شهر عشق را عشاق گشتند
ماکجا کاندر خم یک کوچه ایم...
زداغ تو دل حزین است
به یادت چله نشین است
همه آرام وقرار این دل
زیارت در اربعین است
سپردم دل را به جاده
می آیم پای پیاده
ره عشق است وندارم باکی
اگر خاری درکمین است
جان من جانان من
عشق من ایمان من
با تو هست پیمان من
حسین...
دانلود نغمه اربعین بر اساس نوحه اربعین حاج میثم مطیعی(یک گام بالاتر)
صلوات خاصه امام رضا(ع)
بعد از اجرای این کار نشستم چندین بار اونو گوش کردم وبا نسخه اصلی که مرحوم انصاریان اونو اجرا کرده مقایسه کردم دیدم همه ادوات آوایی مثل اوج و فرود وتحریر وهجاها وبندها رو تقریبا مثل اون مرحوم اجرا کردم ولی یه چیز مهمی نسبت به اون خیلی کم داشت که عجیب خودش رو نشون میداد،ارادتش خیلی کمتر بود،ارادت کار من دربرابر کار استاد مثل قطره ای بود دربرابر دریا،که با هیچ تکنیک آوایی نمیشه اونو جبران کردو این کمترین اثرعمری خادم حرم سلطان بودن است،یاامام رضا.
سمفونی دلدادگی
کربلا سمفونی مصوری است از نوای ساز سوز،نوای سوز دل عباس در مشق عشق مشک،نوای سوز دل زینب در هر نگاه آخر،نوای سوز دل حسین برتمامی مسلخ عشق ونوایی که دمادم میگدازد نوای این ساز گداخته را،نوای پرسوز ساز عطش است در سمفونی دلداگی.
شیعیان درسر هوای نینوا دارد حسین
روی دل باکاروان کربلا دارد حسین
میبرد درکربلا هفتادودو ذبح عظیم
بیش از اینها حرمت کوی منا دارد حسین
آب خودبادشمنان تشنه قسمت میکند
عزت وآزدگی بین تاکجادارد حسین
دشمنش هم آب میبندد به روی اهل بیت
داوری بین باچه قومی بی حیا دارد حسین
امشب شهادتنامه عشاق امضا میشود
گاهی قرار گرفتن شبی در تقدیرت میشود همان فلسفه وجودت از ازل،چون شب عاشورا که حقیقت خلقت یاران حسین بود.
امشب شهادت نامه ی عشاق امضا می شود
فردا ز خون عاشقان این دشت دریا می شود
امشب کنار یکدگر بنشسته آل مصطفی
فردا پریشان جمعشان چون قلب زهرا می شود
امشب صدای خواندن قرآن به گوش آید ولی
فردا صدای الامان زین دشت برپا می شود
امشب کنار مادرش لب تشنه اصغر خفته است
فردا خدایا بسترش آغوش صحرا می شود
امشب که جمع کودکان در خواب ناز آسوده اند
فردا به زیر خارها گمگشته پیدا می شود
امشب رقیه حلقه ی زرین اگر دارد به گوش
فردا دریغ این گوشوار از گوش او وا می شود
امشب به خیل تشنگان عباس باشد پاسبان
فردا کنار علقمه بی دست سقا می شود
امشب بُوَد جای علی آغوش گرم مادرش
فردا چو گل ها پیکرش پامال اعدا می شود
امشب گرفته در میان، اصحاب، ثارالله را
فردا عزیز فاطمه بی یار و تنها می شود
امشب به دست شاه دین باشد سلیمانی نگین
فردا به دست ساربان این حلقه یغما می شود
امشب سر سرّ خدا بر دامن زینب بُوَد
فردا انیس خولی و دیر نصارا می شود
ترسم زمین و آسمان زیر و زبر گردد "حسان"
فردا اسارت نامه ی زینب چو اجرا می شود
بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا
آقا جان آیا میشه ما اینقدر لیاقت پیدا کنیم که تو راه زیارتت،توسط اشقی الاشقیای زمان(داعش)،ذبح شویم وسرمون بره کنار سر اون بزرگونی که سر در قدمت دادند.
بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا
بردلم ترسم بماند آرزوی کربلا
تشنه آب فراتم ای عجل مهلت بده
تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا
آقا گر آمدی و...
آری همیشه دیر میرسیم،حتی با تمام اشتیاقی که برای گذاشتن این پست در روز ولادتت،از یک هفته قبل از نیمه شعبان داشتم باز هم نتوانستم ودیر رسیدم،آقای عزیزم،هرچه از این گونه محرومیتهاست،مارا سزاست اما نپسند که گرفتارانت،از یک لحظه نگاه مولایشان نیز محروم باشند پس
آقا گر آمدی و تنم زیر خاک بود
لختی کنار خاک من آخر درنگ کن
شاید که عاقبت این جان خسته ام
چون خاک کف پای تو آرام بگیرد
نام تو آرامه جان من است
نامه تو خط امان من است
ای نفست یار و مددکار ما
کی وکجا وعده دیدار ما
سرم خاک کف پای حسین است
آیا در بهشت هم میتوان گریست،شاید ولی گریه برحسین،آری برای ما بهشتی دمادم است.
سرم خاک کف پای حسین است
دلم مجنون صحرای حسین است
بهشت ارزانی خوبان عالم
بهشت من تماشای حسین است
ساقی سرمست
آیا اگر عباس نبود،کربلا بود،شاید،اما دیگربدون علم عشق ،مشق عشق مشک ودستان مشتاق عاشق عباس،کربلا،کربلا نبود.
ای ساقی سرمست زپاافتاده
دنبال لبت آب بقا افتاده
مشک و علم ودست سه حرف عشقند
افسوس زهم این سه جدا افتاده
این همه یارداده ام از دست
کمرم با شهادت تو شکست
ماه درخون خویش گشته خضاب
یک برادر بگو دوباره بخواب
تن سردار و بی سری سخت است
غربت و بی برادری سخت است
شاید این سوُال برای شما ایجاد شده باشد که چرا در کار اجرا شده در مصرع دنبال لبت آب بقا افتاده٬ به جای کلمه بقا ٬بلا گفته شده٬در شعر اصلی که توسط حاج آقا انسانی سروده شده همین کلمه بقا به کار رفته ولی در بیانهای مختلف٬ من کلمات براه یا روان هم دیده ام که ذاکرین عزیز به جای کلمه بقا به کاربرده اند که علاوه بر بیان حس ذاکر٬ معنا وساختار شعر اصلی رانیز کاهش نداده٬از آنجا که دوست داشتم بیان من بیشتر تداعی گر عطش آب سرزمین کربلا به لبان عطشان اباالفضل باشد به جای کلمه بقا٬کلمه بلا را به کار بردم تا آب بلا به معنی آب سرزمین کربلا باشد.
این کار بر روی یکی از آهنگهای کاست ذوالجناح ٬کار فوق معنایی و پراحساس استاد بزرگ شهرودیارم٬استاد عماد توحیدی اجرا شده که آنرا خاضعانه به آن استاد گرانقدر تقدیم مینمایم.
کی وکجا وعده دیدار ما
من بی مایه که باشم
زفراق یار بی تاب
که همچو او سرایم
تو غلام خویش دریاب
پس بتواند که سراید:
کی و کجا وعده دیدار ما
اما من بی مایه:
مانده گرفتار به دنیای خویش
این دل بی مایه سوداییم
پس نبود مایه امید من
بیش از این نامه رسواییم:
آقا گر آمدی و تنم زیر خاک بود
لختی کنار خاک من آخر درنگ کن
شاید که عاقبت این جان خسته ام
چون خاک کف پای تو آرام بگیرد
چه زیباتر نوازد او:
با همه لحن خوش آواییم
در به در کوچه تنهاییم
ای دو سه تا کوچه زما دورتر
نغمه تو از همه پر شور تر
کاش که این فاصله را کم کنی
محنت این قافله را کم کنی
کاش که همسایه ما میشدی
مایه آسایه ما میشدی
هرکه به دیدار تو نایل شود
یک شبه حلال مسایل شود
نام تو آرامه جان من است
نامه تو خط امان من است
ای نفست یار و مددکار ما
کی وکجا وعده دیدار ما
یاعلی موسی الرضا میشه به من نگاه کنی
وچه بسیار دل میسپارند و میسپارم به امید یک لحظه نگاهت درگذر ازهمه تا رسیدن
وچه زیبا اینبار،امید به نگاهت٬به شفاعت،شفاعت عزیزی که پرپر شد،خاله مهربان من
و کنون ایستاده ام بر درت به نیابت که نه٬ اوست که میگوید و مینالد و می خواند
در آستانه اولین شب پرکشیدن، ناامید از همه وامیدوار به نگاهت:
یاعلی موسی الرضا میشه به من نگاه کنی
دوست دارم نگات کنم تو هم منو نگاه کنی
من تورو صدا کنم تو هم منو صدا کنی
قربون صفات برم از راه دوری اومدم
جای دوری نمیره اگه به من نگاه کنی
دل من زندونیه تویی که تنها میتونی
قفس و واکنی وپرنده رو رها کنی
میشه کنج حرمت گوشه قلب من باشه
میشه قلب منو مثل گنبدت طلا کنی
دلمو گره زدم به پنجرت دارم میرم
دوست دارم تامن میام زودگره هامو واکنی
دوست دارم که از حالا تا صبح محشر همیشه
من رضا رضا بگم تو هم منو رضا کنی
در محشر کبری که همه خلق هراسان
ماتم زده از هیبت آن خامش و ترسان
هر کس به امید نگهی دست برآرد
دست منو چشمان تو یا شاه خراسان
حسرت زیارت جد تو مونده بردلم
چی میشه اگه منو راهی کربلا کنی
یا علی موسی الرضا میشه به من نگاه کنی
اونقده رضا میگم تا دردمو دوا کنی
یا علی دستم بگیر
یا علی٬دستهای خالیم از همیشه خالی ترند تابه امید نوازشت٬از همیشه سرشارترباشند ٬اگر٬ دستگیرشان تو باشی٬پس به حق او که با دستان خالیش در پاسداری از حریم مولایش٬یا علی گفت٬دست خالیم را در روزی که تمام دستها درآرزوی آویختن به دامان توست ٬خالی مگذار.
سایبان خستگی یا علی مهر تو بود
حاصل ما از دو دنیا یاعلی مهر تو بود
در شب دریای طوفانی و موج بلا
ساحل آرامشی یا علی مهر تو بود
غیر تو یاری ندارم یا علی دستم بگیر
سر به پایت میگذارم یا علی دستم بگیر
در رهت از پا فتادم یا علی دستم بگیر
سر به سودای تو دادم یا علی دستم بگیر
در میان گریه میخندم چو ابر نوبهار
با غمت پیوسته شادم یا علی دستم بگیر
در رهت زپا فتاده ام یا علی مدد دستم بگیر
سر به سودای تو داده ام یا علی مدد دستم بگیر
سایبان خستگی یا علی مهر تو بود
حاصل ما از دو دنیا یاعلی مهر تو بود
از تو هم سرشارم و با یاد تو تا اوج عشق
رهسپارم رهسپارم یا علی دستم بگیر
غیر تو یاری ندارم یا علی دستم بگیر
سر به پایت میگذارم یا علی دستم بگیر
شب فراقت غیر غم یاورم نمیشه
آقا گر آمدی و تنم زیرخاک بود
لختی کنار خاک من آخر درنگ کن
شاید که عاقبت این جان خسته ام
چون خاک٬کف پای تو آرام بگیرد
شب فراقت غیر غم یاورم نمیشه
مگه میشه نبینمت باورم نمیشه
ماه دل آرا بیا از پشت ابرا بیا
یوسف زهرا بیا یوسف زهرا بیا
یااباصالح مدد یااباصالح مدد
یااباصالح مدد یااباصالح مدد
خانه ات را حلقه بر در میزنم
گرد بام خانه ات پر میزنم
آنقدر در میزنم این خانه را
تا ببینم روی صاحبخانه را
تا به عشق خود اسیرم کرده ای
از علائق جمله سیرم کرده ای
من به غیر از تو ندارم هیچکس
مهدی زهرا به فریادم برس
کوچه های چشم انتظار سرد و بی عبوره
آرزوی ما دیدن لحظه ظهوره
امام آدم بیا وارث خاتم بیا
قسم به جان علی منجی عالم بیا
یااباصالح مدد یااباصالح مدد
یااباصالح مدد یااباصالح مدد
خبر آمد خبری در راه است
سرخوش آن دل که از آن آگاه است
شاید این جمعه بیاید شاید
پرده از چهره گشاید شاید
به پا میشه محشر برای قامت طلوعت
جون همه عالم فدای سجده و رکوعت
منتقم آل علی دلیر و خونخواهه
رو پرچم سرخ آقام نصر من الله
زینت پرچم آقام علی ولی الله
صوم وصلاتم بیا مرحم دردم بیا
مردم از این بی کسی دورت بگردم بیا
یااباصالح مدد یااباصالح مدد
یااباصالح مدد یااباصالح مدد
دانلود آواز شب فراق همراه با چنگ و نی
شاید این جمعه بیاید...
یا اباصالح اگر که به جرم گناهکاری٬نگاهمان از نگاهت محروم است به جرم داشتن دلدادگانی چون ما٬این سراپا تقصیران را از نگاهت محروم نساز.
خبرآمد
خبری در راه
سرخوش آن دل
که بود آگاه
شاید این جمعه
او بیاید
پرده از چهره
بگشاید
شاید این جمعه تو بیایی
پرده از چهره بگشایی
زغمت دل را برهانی
من نالایق به تو دل بستم
که تویی مولا و بگیر دستم
که تویی مولا و همه هستم
یا اباصالح مددی مولا
یا اباصالح مددی مولا
یا ابا صالح مددی مولا
جوانان بنی هاشم بیایید
الهی آتشی در دل برافروز برآور زانچه هست در سینه ام سوز که تا بتوانم از اکبر بگویم...
جوانان بنی هاشم بیایید
علی را بر در خیمه رسانید
خدا داند که من طاقت ندارم
علی را بر در خیمه رسانید
یارب زحالم آگهی کز تن روانم می رود
مانند گل از گلستان٬اکبر جوانم می رود
رفتی تو ای بابا برو بنگر که از داغت چسان
صبرو قرارو طاقت وتاب و توانم میرود
یارب تو می باشی گواه کاکنون به سوی این سپاه
با سینه پر سوز و آه٬آرام جانم می رود
ای تازه جوان اکبر نوخط پسر من
صد پاره بدن جسم تو پیش نظر من
ای نوگل آفت زده دهر پس از تو
ایکاش نیفتد به گلستان گذر من
ای خفته به خون با تن صد چاک تو در خاک
رفته زغم هجر تو نور از بصر من
آهسته برو میدان ای میوه قلب من
تا چیده شوی از باغ آماده شده دشمن
خواهم که تماشای تو کنم
سیر قدو بالای توکنم
آرام دل لیلا در آهم و واویلا
جوانان بنی هاشم بیایید
علی را بر در خیمه رسانید
خدا داند که من طاقت ندارم
علی را بر در خیمه رسانید
دانلود آواز جوانان بنی هاشم با کیفیت اصلی(۱۲۸)
سوی خیمه ها
جوانان بنی هاشم کجائیدمانده تنها
مانده تنها بی یار و یاورم بابا
عدو بر فرق او آرد فرود ای وای
عمود آهنین اما
نگاهش مانده سوی خیمه ها بابا
عمو جان من دگر سوز عطش بر لب ندارم
که می سوزد دلم را
غربت و تنهایی بابا
نگاهش مانده سوی خیمه ها بابا
بسیار اصرار داشتم بر گذاشتن این سوزنامه در این نیمه شب ودر اولین ساعات آغازین محرم به این امید تا شاید دستگیرم شود در اولین ساعات آغازین شب اول قبرم
فدای لبان تشنه ات یا حسین
ای حرمت ملجا درماندگان
آمدن و رها شدن در نسیم پر رایحه انتظار رسیدن
با لحظه لحظه اشتیاق .گداختن و آمدن
و سرانجام رسیدن وماندن و باقی ماندن بر آمدن
و باز هم آمدن
آمده ام...
آمدم ای شاه پناهم بده
خط امانی زگناهم بده
ای حرمت ملجا درماندگان
دور مران از در و راهم بده
لایق وصل تو که من نیستم
اذن به یک لحظه نگاهم بده
و حال که آمدی صدا بزن کیمیاگر را همنوا با نوای آمدن
آنانکه با نظر خویش خاک را کیمیا کنند
آیا شود که گوشه چشمی به ما کنند
و بعد
.
.
.
باز هم آمدن.
با تقدیم احترام فراوان به نگارگر چیره دست دراین قطعه از بهشت،استاد آریا عظیمی نژاد که آثار زیر وامدار روایت عاشقانه ایشان است واین مختصراز پنجره نگاه حقیر بازتابیده.
کایروپراکتیک
مشهد٬زیارت امام رضا٬کایروپراکتیک٬دکتر حجت سمیعی
این کلمات٬ قریب هشت سال است٬همراه همیشگی فکر وذهن من و همسرم در لحظاتی که درد امان را از جسم او و خاطر من گرفته٬میباشند.
و چه زیباست این راه سخت را به عشق شاه خراسان پیمودن و دل را به امید نیم نگاهی وعده
دادن٬لحظه ای که اگر حاصل شود٬دیگر کام رضایتمندی را ازآستان سلطان رضا٬گرفته ای وسوگند که هر چه دارم٬حاجاتی بوده اند که از آن آستان گرفته ام از جمله باز شدن درب بسته درمان همسرم٬آنگاه که دیگر خسته شده بودیم واین باب به اشاره او٬به دست توانای استادی بزرگ انسانی رئوف و دوست داشتنی٬دکتر حجت سمیعی٬گشوده گشت.
در شهر و دیار خویش٬فهمیدیم که همسرم گرفتار دیسک کمر و گردن میباشد و
تنهاتوصیه پزشک واقعا حاذق آنجا( متخصص مغز و اعصاب):استراحت مطلق٬آنهم واقعا از نوع مطلقش با همه مخلفات
واگر تحمل درد دیگر ممکن نبود:عمل جراحی
عملکرد پزشکی از نوع دیگر(متخصص ارتوپد):معطل کردن و حیران نمودن با آزمودن قرصهای گوناگون و دوره های بی فایده فیزیوتراپی و...
زمان:تازه سه ماه از ازدواجمان گذشته
نزدیک به شش ماه از ازدواجمان گذشته بود که در اولین سفر بعد از ازدواج به مشهد٬بطورکاملا اتفاقی٬یکی از آشنایان بسیار قدیمی پدر همسرم که شاید قریب بیست و اندی سال همدیگر را ندیده بودند٬ما را یافتندو کلید این در بسته را با معرفی دکتر سمیعی به ما نشان دادند.
پنج ماه بعد:رهسپار شدن به مشهد با عزمی جزم برای درمان
نتیجه:بهبود نود درصدی همسرم و رهایی از دردهای جسمی و روانی و بازگشت به زندگی
...و تابستان امسال:
بازگشت یک درد کهنه در مچ دستم بطوریکه از شدت درد حتی توان قلم در دست گرفتن نداشتم
تشخیص دکتر حاذق:کشیدگی تاندوم
عملکرد باز هم دکتر حاذق(متخصص ارتوپد):توصیه سه هفته ای به بستن مچ بند آتل دار که بدلیل بدتر شدن٬ حکم به گچ گرفتن دست بیچاره من نمود که پس از باز کردن گچ درد دهها برابر شده بود.
و باز هم رهسپار شدن به کوی رضا و چاره جستن از آن آستان و باز هم دکتر حجت سمیعی و جالب آنکه دکتر عزیز در اولین جلسه پس از آنکه تشخیص داد که هیچ کشیدگی تاندوم نه در دستم که هیچ کجا حادث نشده ٬مشکل را از گردن من دانست و با علم حرکتی و نرمشی خود
۹۰درصد٬ درد مرا کاهش داد که مابقی هم در جلسات بعد مرتفع شد.
به قول یکی از همکارانم٬ارزش این دکتر از یک چاه نفت هم بیشتر است ولی به نظر من شاید ارزش مادی عملکرد او با یک چاه نفت برابری کند ولی ارزش معنوی کار او را با تمام چاههای نفت دنیا هم نمی توان تعیین نمود٬ایکاش قدر انسانهایی چون او را میدانستیم و به خاطر حسادت و تنگ نظری(پزشکانی که او را باعث آجر شدن نان خود میدانند)و یا خودخواهی و نفهمی(بعضی بیماران قدر نشناس که به خاطر نیم ساعت تاخیر در نوبت٬قیل و قال راه می اندازند)او و تیم همراهش را نمی رنجاندیم چرا که اگر می خواست می توانست در همان مکان تولد و تحصیلش(آمریکا)و یا هر جایی که مشکلات اینچنینی ایران را نداشته باشد بماند و مطمئنا٬با شرایط کار بهتر و بسیار کمتر٬درآمدی بسیار بیشتر داشته٬بدون آنکه این همه جنگ اعصاب را تحمل کند.
اگر او این شرایط سخت کاری را پذیرفته٬ به خاطر ارمغانی است که برایمان آورده٬و می خواهد خالصانه آنرا به من و توی هموطن ایرانیش هدیه دهد و آن چیزی نیست جز٬کایروپراکتیک.
به پاس زحمات فراوان و عاشقانه اش٬عاشقانه ترین دل آواز خود را به او تقدیم میکنم٬هر چند در برابر آنهمه محبت و انسانیت او٬هیچ هیچ هیچ است.
خدایاعاشقان را باغم عشق آشنا کن
زغمهای دگر غیر از غم عشقت رها کن
تو خود گفتی که در قلب شکسته خانه داری
شکسته قلب من جانا به عهد خود وفا کن
خدایا بی پناهم زتو جز تو نخواهم
اگر عشقت گناه است ببین غرق گناهم
دو دست دعا فرا برده ام به سوی آسمانها
که تا پر کشم به بال غمت رها در کهکشانها
چو نیلوفر عاشقانه چنان میپیچم به پای تو
که سر تا پا بشکفد گل زهر بندم در هوای تو
به دست یاری اگر که نگیری تو دست دلم را دگر که بگیرد
به آه و زاری اگر نپذیری شکست دلم را دگر که پذیرد