وباز هم
امروزعاشوراست باز
کربلا غوغا است باز
خیمه های اهل بیت
غرق واویلاست باز
زان یار دلنوازم شکری است باشکایت
گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت
رندان تشنه لب را آبی نمیدهد کس
گویی ولی شناسان رفتند از این جماعت
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا
سرها بریده بینی بی جرم وبی جنایت