نوایی با ترنم عاشقانه

نوای دلدادگی

نوایی با ترنم عاشقانه

نوای دلدادگی

وصیت زهرا به علی

بعد از تو

مدینه و سکوت و حسرت
مدینه و غروب و غربت
آه، علی و روزگار غم ها
علی و خاطرات زهرا
ای بهار من خدانگهدار
قرار من خدانگهدار

فاطمه بی تو بی سپاهم
فاطمه بی تو بی پناهم

بعد از تو
نه همدمی نه غمگساری
نه صبر و طاقت و قراری
آه، از آسمون بی ستاره
شب علی سحر نداره
ای تموم دلخوشی حیدر
پناه من پس از پیمبر
فاطمه بی تو بی سپاهم
فاطمه بی تو بی پناهم

در حالی که علی سر فاطمه رو به دامن گرفته،بی بی داره آرام آرام وصیت میکنه:

علی جان "غَسِّلنی بِاللَّیل و لاتَکشِف عَنّی ..." علی منو شبونه غسل بده... علی از روی پیراهن منو غسل بده‌ .... علی" کَفِّنی بِاللیل " منو شبونه کفن کن ... "دَفِّنّی باللیل ولا تُعلِم اَحَدا...."

 

علی منو شبونه دفن کن کسی رو خبر نکنی ها ... اینجا که وصیت کرد که علی منو شبانه غسل بده ، شبانه کفن کن ، علی عمل کرد ...‌ در روایت میگه اسماء آب میریخت علی غسل میداد ...‌ آروم آروم هم گریه میکرد ... یه جایی علی دست از غسل کشید ...

 

هی دست مشت کرده به دیوار میزند ..تازه علی ضجه های پسر 7ساله اش رو فهمیده برای چی بوده

 

این کودکت چه دیده که هِی زار میزند

هی دست مشت کرده به دیوار میزند ...

 

امیرالمومنین کار غسل رو تمام کرد خودش فرمود : "فلمّا هَمَمتُ اَن اَعقُدَ الرِّدا ..." همچین که خواست  این بند های کفن رو ببنده ..."نادَیتُ یا زَینَب! یا امَّ کلثوم! یا حسن! یا حسین! "بچه هاشو صدا کرد ... "هَلُمّوا ..."بیایید ... "تَزَوَّدوا من اُمِّکُم ...." از مادر توشه برگیرید ... فَهذالفِراق  وَ اللِّقاءُ فی الجنَّه ..." شب خداحافظیِه .... دیدار به بهشته ... روایت میگه ؛ حسنین آمدند ... خودشون رو انداختن روی سینه مجروح و شکسته مادر... شروع کردن به ناله زدن ... گریه کردن ... امیرالمومنین میگه بخدا قسم "اُشهِدُالله اَنَّها حَنَّت و عَنَّت ..." این پیکر به ظاهر بی جان چنان ناله ای زد، چنان صیحه ای زد ...."وَ مَدَّت یَدَیها...." دست ها رو از زیر کفن بیرون آورد ..."وَ ضَمَّتهما الی صدرِها مَلیّا...." دوتا بچه هاشو به سینه چسبانید ... ملائک که طاقت نیاوردن ...."و اذا بهاتفِِ من السماء..." یه منادی از آسمان صدا زد ... "یاعلی اِرفَعهما عنها ..." علی کافیه دیگه ، بچه هارو بلند کن "وَ لَقد اَبکَی  ملائکه السموات والارض ..." علی فرشته های آسمون و زمین دارن گریه میکنن ...

 

اینجا با احترام بچه هاشو بلند کرد .. حسنم دیگه گریه نکن ... حسینم بس کن ...... هی دست به صورت بچه هاش میکشید ...اونا رو میبوسید ونوازش میکرد تا آروم شدن ،یه جا هم یه پدری خسته و مجروح ... پیکر پاره پاره .. سر در بدن نداره .... بدن پر از تیر و نیزه ،دختر اومد کنار بدن بابا ..."اِنَّ سُکَینه اِعتَنَقَت جَسدَالحسَین ...." این پیکر پاره پاره رو در آغوش گرفت ، خودش رو ، روی این سینۀ خورد شده انداخت ، چه جوری آرومش کردن ...

 "وَاجتَمَعَت عِدَّةٌ مِنَ الاَعراب ...." یه عده از اون بیابونی ها ... زبون نفهم هاشون اومدن .. اونقدر مثل مادرش زهرا بهش لگد زدن ... تا جداش کردن،نمیدونم تو اون لحظات بی بی سکینه چه کسی رو صدا میکرد،ولی فکر کنم مثل تموم بچه هایی که برنگشتن عمو رو باور نداشتن،عمو رو صدا میزد،عمو بیا ببین با نور دیده گان حسینت چه میکنن

نمیدونم چرا در انتهای روضه یاس کبود،به روضه عباس میرسیم،شاید برا اینه که اباالفضل هم به زبان وهم به عمل، روضه خوان مادرش زهرا بود،یه روز بی بی ام البنین،دیدن سراسیمه ومضطرب،تو صحن خونه اینور واونور میره،امیر المومنین تشریف آوردن،با ادب رفت جلوی مولا،فرمود مولا،عباسم از صبح رفته تا الان نیومده،فرمود ام البنین بچه که نیست عباسم نوجوون شده،ام البنین فرمود از چشم زخم این مردم میترسم،امروز بی نقاب رفته بیرون اباالفضلم،ظهر شد نیومد،عصرشدنیومد،دمدمای غروب بود،امیرالمومنین دید دیگه ام البنین تاب نمی آره،هی عباس میگه وناآرومه،فرمود خودم میرم دنبالش،دیدن آروم آروم داره میره طرف بقیع،دید مولا، اباالفضل وایستاده،با ادب وغضب،داره های های مثل مروارید اشک میریزه،هی بلند بلند میگه مادر،کاش من بودم مادر،مادر من بودم کی جرات میکرد به شما اهانت کنه،کی جرات میکرد دل زینب و بشکنه،امیرالمومنین اومد دست پسر رو گرفت،چشمان عباس در چشمان پدر گره خورد،فورا سرش رو انداخت پایین،گفت بابا ،صبح که اومدم بیرون،دیدم یه صدایی به من میگه،ولدی ،پسرم، عباسم،بیا،اینجا فاطمه عباسش رو صدا زد،عباس اومد به خاکبوس مزار مادر،یه جا هم مادر اومد به بازدید پسر،وقتی اباالفضل از روی اسب به زمین اوفتاد،دید یه بانوی قامت خمیده صدا میزنه پسرم عباس،نور دیدگانم عباس،اینجا اباالفضل به زبان دل به مادر میگه:دستان قطع شده ام فدای بازوی ورم کرده ات مادر،چشم تیر خورده ام فدای چشم تارت از ضرب سیلی،فرق بشکافته ام از ضربت عمود آهنین،فدای سرت که ازشدت درد بسته بودی مادر،مادر، مادر، مادر

یاس را احساس معنا مى ‏کند
عشق را عباس زیبا می کند
آب را لب تشنگان دانند چیست
عشق مجنون را چو لیلا مى ‏کند


دانلود بعد ازتو

دانلود روضه وصیت زهرا به علی

دانلود یاس

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد