ایکاش من هم با او همنفس بودم که بگویم: ای نفست یار و مدد کار ما
ایکاش من هم اهل بصیرت بودم که بگویم: کی وکجا وعده دیدار ما
ایکاش من هم با خبر بودم که بگویم: خبر آمد خبری در راه است
ایکاش من هم اهل دل بودم که بگویم: سر خوش آن دل که از آن آگاه است
ایکاش من هم باور داشتم که بگویم: شاید این جمعه بیاید شاید
ایکاش من هم محرم بودم که بگویم: پرده از چهره گشاید شاید
ایکاش من هم می توانستم که بگویم: آقا٬مارو پاک خاطرخواه کردی رفتی پشت پرده
ایکاش من به سنی نرسم که بگویم: پیر شدیم آقا نمی خوای بیای
ایکاش...
این دل آواز٬ سوزنامه ایست از داغی که همیشه ٬با نوای سوزناک مرحوم رستگار٬آقاسی٬ در جمعه ها بر سینه دلهایمان گذاشته می شود.