نوایی با ترنم عاشقانه

نوای دلدادگی

نوایی با ترنم عاشقانه

نوای دلدادگی

کایروپراکتیک

مشهد٬زیارت امام رضا٬کایروپراکتیک٬دکتر حجت سمیعی 

این کلمات٬ قریب هشت سال است٬همراه همیشگی فکر وذهن من و همسرم در لحظاتی که درد امان را از جسم او و خاطر من گرفته٬میباشند. 

و  چه زیباست این راه سخت را به عشق شاه خراسان پیمودن و دل را به امید نیم نگاهی وعده 

 دادن٬لحظه ای که اگر حاصل شود٬دیگر کام رضایتمندی را ازآستان سلطان رضا٬گرفته ای وسوگند که هر چه دارم٬حاجاتی بوده اند که از آن آستان گرفته ام از جمله باز شدن درب بسته درمان همسرم٬آنگاه که دیگر خسته شده بودیم واین باب به اشاره او٬به دست توانای استادی بزرگ انسانی رئوف و دوست داشتنی٬دکتر حجت سمیعی٬گشوده گشت.  

در شهر و دیار خویش٬فهمیدیم که همسرم گرفتار دیسک کمر و گردن میباشد و 

 تنهاتوصیه پزشک واقعا حاذق آنجا( متخصص مغز و اعصاب):استراحت مطلق٬آنهم واقعا از نوع مطلقش  با همه مخلفات 

  واگر تحمل درد دیگر ممکن نبود:عمل جراحی 

عملکرد پزشکی از نوع دیگر(متخصص ارتوپد):معطل کردن و حیران نمودن با آزمودن قرصهای گوناگون و دوره های بی فایده فیزیوتراپی و...

زمان:تازه سه ماه از ازدواجمان گذشته 

نزدیک به شش ماه از ازدواجمان گذشته بود که در اولین سفر بعد از ازدواج به مشهد٬بطورکاملا اتفاقی٬یکی از آشنایان بسیار قدیمی پدر همسرم که شاید قریب بیست و اندی سال همدیگر را ندیده بودند٬ما را یافتندو کلید این در بسته را با معرفی دکتر سمیعی به ما نشان دادند. 

پنج ماه بعد:رهسپار شدن به مشهد با عزمی جزم برای درمان 

نتیجه:بهبود نود درصدی همسرم و رهایی از دردهای جسمی و روانی و بازگشت به زندگی  

...و تابستان امسال: 

بازگشت یک درد کهنه در مچ دستم بطوریکه از شدت درد حتی توان قلم در دست گرفتن نداشتم 

 تشخیص دکتر حاذق:کشیدگی تاندوم

عملکرد باز هم دکتر حاذق(متخصص ارتوپد):توصیه سه هفته ای به بستن مچ بند آتل دار که بدلیل بدتر شدن٬ حکم به گچ گرفتن دست بیچاره من نمود که پس از باز کردن گچ درد دهها برابر شده بود. 

و باز هم رهسپار شدن به کوی رضا و چاره جستن از آن آستان و باز هم دکتر حجت سمیعی و جالب آنکه دکتر عزیز در اولین جلسه پس از آنکه تشخیص داد که هیچ کشیدگی تاندوم نه در دستم که هیچ کجا حادث نشده ٬مشکل را از گردن من دانست و با علم حرکتی و نرمشی خود 

۹۰درصد٬ درد مرا کاهش داد که مابقی هم در جلسات بعد مرتفع شد.  

به قول یکی از همکارانم٬ارزش این دکتر از یک چاه نفت هم بیشتر است ولی به نظر من شاید ارزش مادی عملکرد او با یک چاه نفت برابری کند ولی ارزش معنوی کار او را با تمام چاههای نفت دنیا هم نمی توان تعیین نمود٬ایکاش قدر انسانهایی چون او را میدانستیم و به خاطر حسادت و تنگ نظری(پزشکانی که او را باعث آجر شدن نان خود میدانند)و یا خودخواهی و نفهمی(بعضی بیماران قدر نشناس که به خاطر نیم ساعت تاخیر در نوبت٬قیل و قال راه می اندازند)او و تیم همراهش را نمی رنجاندیم چرا که اگر می خواست می توانست در همان مکان تولد و تحصیلش(آمریکا)و یا هر جایی که مشکلات اینچنینی ایران را نداشته باشد بماند و مطمئنا٬با شرایط کار بهتر و بسیار کمتر٬درآمدی بسیار بیشتر داشته٬بدون آنکه این همه جنگ اعصاب را تحمل کند. 

 اگر او این شرایط سخت کاری را پذیرفته٬ به خاطر ارمغانی است که برایمان آورده٬و می خواهد خالصانه آنرا به من و توی هموطن ایرانیش هدیه دهد و آن چیزی نیست جز٬کایروپراکتیک. 

  

به پاس زحمات فراوان و عاشقانه اش٬عاشقانه ترین دل آواز خود را به او تقدیم میکنم٬هر چند در برابر آنهمه محبت و انسانیت او٬هیچ هیچ هیچ است.  

 

خدایاعاشقان را باغم عشق آشنا کن 

زغمهای دگر غیر از غم عشقت رها کن 

تو خود گفتی که در قلب شکسته خانه داری 

شکسته قلب من جانا به عهد خود وفا کن  

 

خدایا بی پناهم زتو جز تو نخواهم    

اگر عشقت گناه است ببین غرق گناهم 

دو دست دعا فرا برده ام به سوی آسمانها 

که تا پر کشم به بال غمت رها در کهکشانها 

   

چو نیلوفر عاشقانه چنان میپیچم به پای تو 

که سر تا پا بشکفد گل زهر بندم در هوای تو 

به دست یاری اگر که نگیری تو دست دلم را دگر که بگیرد 

به آه و زاری اگر نپذیری شکست دلم را دگر که پذیرد  

   

دانلود دل آواز پروانه