نوایی با ترنم عاشقانه

نوای دلدادگی

نوایی با ترنم عاشقانه

نوای دلدادگی

جان برادر ندیدی


فکر می کنید این همه درد و این همه مصیبت ،این همه غم وامشب زینب با کی تقسیم میکنه؟برا کی میره میگه؟رو کرد به سمت علقمه:آی غیرت الله، خوش به حالت عباس

 

رفتی و این ماجرا را تا فصل آخر ندیدی

عباس من دیدی اما مانند خواهر ندیدی

آن صورت مهربان را ،محبوب هر دو جهان را

وقتی غریبانه می رفت، بی یار و یاور ندیدی

مانند خواهر ندیدی،جان برادر ندیدی

آره عباسم درست میگی داداش

آری در آوردن تیر، بی دست از دیده سخت است

اما در آوردن تیر، از نای اصغر ندیدی

مانند خواهر ندیدی

مگه چی دیده زینب

حیرانی ِ یک پدر را ، با نعش نوزاد ِ بر دست

آن بُهت و ناباوری را ،در چشم مادر ندیدی

مانند خواهر ندیدی

امشبم نبودی ببینی داداش،همه رو آروم کردم،یه وقت دیدم پشت خیمه ها یه ناله ای میآد،رد ناله رو گرفتم ،دیدم رباب روی خاک ها نشسته،هی این خاک هارو روی سر می ریزه،هی به صورت لطمه میزنه،گفتم: عزیز دلم،مگه نمی بینی چه طور بچه هارو یه خورده آروم کردم،تو باید کمک من باشی،من ویاری کنی،چرا این طور داری ناله می زنی؟جیگر من خون هست خون ترش نکن رباب،صدا زد خانم دست خودم نیست،از عصری که اینها یه جرعه آب به ما دادند،سینه هام پر شیر شده،تا حالا که اصغرم بود شیر نداشتم،حالا که شیر دارم دیگه اصغرم نیست،هنوز صدای گریه هاش تو گوشم ِ

شد پیش تو نا امیدی، تیر ِ نشسته به مشکت

مثل من اطراف عشقت، انبوه لشکر ندیدی

مانند خواهر ندیدی

نبودی ببینی داداش، نبودی ببینی چه طور عشقم رو دوره کرده بودن،یکی با شمشیر می زد،یکی با نیزه می زد،یه عده قُربَهً الی الله سنگ می زدند،عباس اونی که جیگرم رو خون کرده اینه،پیرمردها می اومدند با عصا می زدند.

بر گودی گرم گودال ،خوب است چشمت نیفتاد

چون چشم ناباور من، دستی به خنجر ندیدی

مانند خواهر ندیدی

دل خونی اما برادر، دل خون تر از من کسی نیست

آخر تو بر خاک صحرا ، مولای ِ بی سر ندیدی

مانند خواهر ندیدی

خودم دیدم ز بالای بلندی

که محبوب خدا را سر بریدند

امون از دل زینب،وای از دل زینب

جسمت زخمی مانده بر خاک
از تیغ و نیزه ها صد چاک
مانده در روی زمین شاه مظلومان حسین
نوحه خوانند انبیا در زمین کربلا
 
ای وای

یار نداشتی

یار نداشتی طاقت اینهمه آزار نداشتی

کاشکی پشتِ خیمه شیرخوار نداشتی
من بمیرم که علمدار نداشتی

یار نداشتی رمقی برای پیکار نداشتی
جز حرم غصه ای انگار نداشتی
من بمیرم که علمدار نداشتی

کار از کار گذشت ؛
مرکب از تنِ تو هربار گذشت ..

مونده برای ما چشم تری فقط
از خیمه های ما، خاکستری فقط
نمونده اکبری، نمونده اصغری
تو خاک و خون تنی ، بالای نی سری
ای خدا
چرا دارن اسبا رو ، نعل تازه می زنن
عرش خداست سینه ای که میخوان پامالش کنن

امام باقر میفرمایند ما دیدیم عده ای با اسب هی می تاختند داخل گودال،میومدند بالا دور میزدند دوباره میرفتند داخل گودال،بعد چند بار دیدیم از گودال که آمدند بیرون، رفتن سمت علقمه که رو بدن عموم عباس  هم بتازن

یار نداشتی کفنی غیر همین خار نداشتی
حتی با زخم تنت کار نداشتی
پیرُهن نداشتی دستار نداشتی

یار نداشتی ولی این غصه رواین بار نداشتی
یارِ بین در و دیوار نداشتی
تیر و نیزه بودُ مسمار نداشتی

کار از کار گذشت
قصه بین در و دیوار گذشت
روضه با داغیِ مسمار گذشت ..

وقتی تیر و تو قلبش زدن ، هر کاری کرد تیرُ از رو به رو در بیاره نشد .. اربابِ ما رو اسب خم شد .. تیر و از کمر در آورد .. از سینه مثل ناودون خون میریخت .. دو دستی خون هارو به محاسنش میمالید .. چیزی زیر لب میگفت ، شاید میگفت منو امروز نکشتن .. من کشتۀ اون روزیم که مادرم باردار رفت پشت در .. یکی نگفت این دختر رسول خدا هست ..*

سر نداشتی تشنه بودیُ برادر نداشتی
جایِ سالمی تو پیکر نداشتی
من بمیرم که تو مادر نداشتی

سر نداشتی بینِ لشکر بودی لشکر نداشتی
بال و پر زدی ولی پر نداشتی
کاشکی تو خرابه دختر نداشتی


دانلود روضه

تماشا در نماشا

تلظی مکن جان بابا


چرا نازکای گلویت  دگر جای بوسه ندارد
شده موسم آن که خونت  به عرش الهی ببارد
تو ذبح حسینی که عطشان  منا کرده ای کربلا را
که گهواره ی خالی تو تکان داده ارض و سما را
مرا می کُشد غم  در این حال محزون
که لبهای خشکت/ لبالب شد از خون
لالایی، علی اصغر

 

 

تلظی مکن نازنینم  تلظی مکن جان بابا
مبادا که دشمن ببیند  تکان خوردن شانه ام را
ببین بی تو تنهایی ام را  ببین خم شده قامت من
به خون تو دستم حنا شد  علی اصغر ای زینت من
تلظی مکن ای  گل پرپر من
یا باب الحوائج  علی اصغر من
لالایی، علی اصغر

شده جلوه ی اسم اعظم  به چشمان ناز تو پیدا
تو سرّ حسینی که آمد  برای شهادت به دنیا
اگرچه که ششماهه باشی  تو هفت آسمان را نشانی
تو طفلی ولیکن شگفتا   که پیر همه عارفانی
شبیهت ندیدم  شهیدی به عالم
تو را با دو دستم  به حق، هدیه دادم
لالایی، علی اصغر


دانلود دل آواز تلظی مکن

تماشا در نماشا

زینب و روز وداع


نگران بودم از این لحظه و آمد به سرم
زینب و روز وداع تو!؟ امان از دل من
این همه رنج و بلا دیدم و چشمم به تو بود
تازه با رفتنت آغاز شده مشکل من 

شوق دیدار، تو را می‌کِشد اینسان، اما
ای همه هستی زینب! کمی آهسته برو
تو قرار است به میدان بروی ... آه ! ولی
جان من آمده بر لب، کمی آهسته برو

خواستی پیرهن کهنه چرا یوسف من؟
گرگ‌های سر راه تو چه دینی دارند؟ 
این جماعت سرشان گرم کدام اسلام است؟
که از آیینۀ پیغمبرشان بیزارند


تو که از روز تولد شدی آرامِ دلم
نرو اینگونه شتابان و نکن حیرانم
بوسه‌ای زیر گلویت زده‌ام اما باز
بروی، می‌روم از حال، خودم می‌دانم 

با تو آمد دم میدان دل آواره‌ی من
پر زد انگار در این فاصله روح از بدنم 
من که بی عطرت از اول نکشیدم نفسی
می‌شود از تو مگر جان و دلم! دل بِکَنم؟

روی تل بودم و دیدم که چه تنها شده‌ای
نیزه دیدم که به دستان غریبت مانده
همه رفتند، همه ... قاسم و عباس و علی 
نه برای تو زهیرت، نه حبیبت مانده

سنگ در دست همه آمده‌اند استقبال

مومنانی که به تو نامه نوشتند حسین!

در پی کوثر و جنات، ... پیِ ریختنِ

خون آقای جوانان بهشتند حسین!

 

دیدم از نور خدا گفتی و آغوش نبی

ولی آواز تو را هلهله ها نشنیدند

سنگدل‌ها به خیام تو نظر می‌کردند

سنگ‌ها صورت زیبای تو را بوسیدند

 

زینت دوش نبی را به چه حالی دیدم

خون پیشانی بر صورت او جاری بود

غیر از این صحنه اگر هیچ نمی‌دید دگر

کار زینب همه‌ی عمر عزاداری بود

 

تو رجز خواندی و دیدم همگی لرزیدند

یا علی گفتی و دیدم که چه غوغایی شد

 

کاش عباس و علی اکبرت اینجا بودند

صحنۀ رزم تو لب تشنه! تماشایی شد

 

هر چه از خیبر و از بدر شنیدم، دیدم

هر کس از خوردن یک تیغ تو بر خاک افتاد

با خدا، عالم و آدم به تماشا بودند

ناگهان ناله‌ای از عرش در افلاک افتاد

 

مادرت فاطمه بود آه کشید از ته دل

تا تو را دید چنین از سر زین افتادی

من ندیدم که چه شد کارِ تن و آن همه تیر

چشم بستم به خدا! تا به زمین افتادی

 

ناگهان معرکه‌ی دور و برت ساکت شد

کاش دست از سرت ای دلبر من بردارند

 

چیست در دست سیاهی؟ نکند ...! یازهرا !

یعنی این مردم بی‌رحم چه در سر دارند؟

 

آن سیاهی به تو نزدیک شد و زانو زد

چشمهای من از این صحنه سیاهی رفتند


دانلود دل آواز وداع

تماشا در نماشا

من ایرانم و تو عراقی


من ایرانم و تو عراقی چه فراقی چه فراقی
بگیر از دلم یه سراغی چه فراقی چه فراقی
جوونیم فدا سر ساقی چه فراقی چه فراقی

دوری و دوستی سرم نمیشه و
هیچ کجا واسم حرم نمیشه و
از تو دورم باورم نمیشه و دارم میمیرم

کربلا واسم ضروریه حسین
اربعین اوضاع چجوریه حسین
کار من امسال صبوریه حسین دارم میمیرم

آرزومه راهی مشایه شم
کربلایی شم باهات همسایه شم
پرچم سرخت باشه آسایشم آروم جونم

این روزا عطر اقاقیا میخوام
تلخی چای عراقی رو میخوام
گریه تو صحن ساقی و میخوام آروم جونم


دانلود دل آواز من ایرانم و توعراقی

تماشا در نماشا