آمده ام
آمدم ای شاه پناهم بده
خط امانی ز گناهم بده
ای حرمت ملجأ درماندگان
دور مران از در و راهم بده
ای که عطابخش همه عالمی
جمله حاجات مرا هم بده
در شب اول که به قبرم نهند
نور بدان شام سیاهم بده
لایق وصل تو که من نیستم
اذن به یک لحظه نگاهم بده رضا جان
رضا سلطان قلبم
رضا درمان دردم
رضا یار ضعیفان
رضا حج فقیران
رضا پناه ایران
بسکه ،دستِ گره گشا ،داری مولا جان
از گدا هم ،کریم می سازی،آقا جان
بسکه، اعجاز وکیمیا داری مولا جان
رضارضاجان رضارضاجان رضارضا مولا
من هوای تورا ،به سر دارم یامولا
تو هوای دلِ مرا داری یامولا
هرچه بیمار هم بیاید ،بازدرکویت
تو برایِ همه ،دوا داری یامولا
رضارضاجان رضارضاجان رضارضا مولا
بیا یاابنالحسن دردم دوا کن
دلم
را با شهیدان آشنا کن
بیاکه دلمون از رفتن سردارت خونه آقا
خوشا
آنان که محرم با تو بودند
شهیدانی
که همدم با تو بودند
خوشا
آنان که در وقت شهادت
به
یاد جد عطشان تو بودند
آقا
حاج قاسم داشت میومد به زیارت جد غریبت اباعبدالله،اما میدونی که تذکره شهادتش رو
عرفه، از سلطان علی ابن موسی الرضا گرفته بود،تذکره ای که برا رسیدن بهش چهل سال
مجاهدت کرد وافسوس خوردوناله زد
یاران همه رفتندافسوس که جامانده منم
حسرتا این گل خارا همه جا رانده من
پیر ره آمد وطریق رفتن آموخت
آن که نارفته وجامانده منم
آقا میدونی که همش التماس دعا داشت به همرزمای شهیدش بپیونده، انگار نوحه مشهور یاد امام وشهدا،برا حاج قاسم بود که به همه فرزندان ایران همیشه میگفت
میگفت پسرم! نور دلم، باغ گلم، همه حاصلم
الهی هیچ مسافری، از رفیقاش جا نمونه
تو هم دعا کن که بابات غریب و تنها
نمونه
بعدِ امام و شهدا زیاد تو دنیا نمونه
اینا تو آسمونِ من ستاره های سحرن
بجونِ تو برای من عزیز تر از برادرن
به کی بگم؟ چه جور بگم؟ بعضیاشون تو
بیداری
بعضیاشون تو رویاها
جلوه ی مولا رو دیدن، جذبه ی آقا رو
دیدن
آخرش
حاجتمو من می گیرم
یه روز از عشق تو مولا می میرم
یاد امام و شهدا، دلو میبره کرب و بلا
دانلود دل آواز یاد امام و شهدا
خداحافظ ای کوفه ای شهر غم
که درکام من کرده ای زهر غم
خدا حافظ ای مُهر و محراب من
گواه دل وچشم بی خواب من
خداحافظ ای سجده گاه علی
که چشم تو مانده براه علی
خداحافظ ای نخلها ، چاه ها
دگرنشنوید از علی آه ها
خا حافظ ای کوچه های خموش
نیاید دگر نان و خرما به دوش
خدا حافظ ای روزه ها، روزها
دعاها، مناجاتها، سوزها
خداحافظ ای نان خشک و نمک
خداحافظ ای ماجرای فدک
خداحافظ ای بی وفا دوستان
خداحافظ ای آتش و ریسمان
چه کردی تو ای ریسمان بادلم
نه دستم ببستی که پای دلم
خداحافظ ای کوچه ی پرز دود
خداحافظ ای داغ یاس کبود
خداحافظ ای زانوی دربغل
خداحافظ ای انتظار اجل
خداحافظ ای صبر لب دوخته
خداحافظ ای خانه سوخته
خداحافظ ای چشم حلقه به در
یتیم دوباره شده بی پدر
بگو جز غم جهل مردم نخورد
بگو در همه عمر گندم نخورد
ندیده در ایام، چشم سحر
ز خورشید چشمم سحر خیز تر
به شامم فلک آفتابی نداد
سلام علی کس جوابی نداد
بیا ای فروغ سعادت بیا
نجات علی ای شهادت بیا
بیا حق زحق نا سپاسان بگیر
علی از علی ناشناسان بگیر
خدایا زکارم گره وا شده
خدایا دلم تنگ زهرا شده
غم و دردم امشب به پایان رسید
به زهرا بگویید مهمان رسید
خداحافظ ای بیت الاحزان یار
خداحافظ ای قبر پنهان یار
خداحافظی می کنم با همه
که چشم انتظارم بود فاطمه
رساندی تو ای کوفه جان بر لبم
مدارا کن ای کوفه با زینبمبعد از ضربت خوردن علی،حسنین زیر بغلای علی رو گرفتن آوردن سمت خونه،دم درخونه، علی گفت دستمو رها کنید مبادا زینبم منو تو این حال ببینه وپریشان بشه،یا علی! زینبت تو کوفه سی و پنج سالش بود،که می خواستی فرق شکافته رو نبینه،تازه بچه هات زیر بغل هات رو گرفتن،این دو سه روزه هوای زینب رو داشتن،یا علی، سی و چند سال کجا،یه دختر سه ساله ی کتک خورده کجا؟ با دستای لرزونش سر رو از تو طبق برداشت،گرفت تو بغلش،گفت بابا کجا یهو گذاشتی رفتی بابا،چرا منو نبردی بابا
خوش اومدی تو از سفربابا
توروخدا منو ببر بابا
کجا یهو تو بی خبر بابا
گذاشتی رفتی...
دیگه تمومه گریه و زاری
تمومه این شبای بیداری
آخه نگفتی دختری داری
گذاشتی رفتی
نذار بازم به من جسارت شه
همین لباس پاره غارت شه
منو ببر که عمه راحت شه
بابا بابایی...
نبودی از همه کتک خوردم
یه جوری زد که عمه گفت مردم
به خاطر تو طاقت آوردم
بابا بابایی
...
سه سالتو چقدر دادن آزار
گوشای خونیمو دیدی انگار
بذار بگم چی شد توی بازار
رو نیزه بودی...
بابا مارو بهم نشون میدن
به زور النگوهامو دزدیدن
بابا نامحرما منو دیدن
رو نیزه بودی
بیابونا نمیره از یادم
بابا تو راه کوفه جون دادم
تو خواب من از رو ناقه افتادم
بابا بابایی...
یه درد مشترک این نازدانه با امام حسن مجتبی داره...بعد ازاینکه تو کوچه اون نانجیب جلو چشمش به مادرش سیلی زد،امام حسن مرتب شبها از خواب می پرید...بعد از اون شبی هم که این دختر از ناقه افتاد... این دختر دیگه نتونست بخوابه...هی میگفت: عمه! میترسم،عمه بابام کجاست
همه بگید مظلومه حسین،دردانه حسین،سه ساله حسین
بارالها تو رحیمی، بعلی بعلی
برامون زوده یتیمی، بعلی بعلی
ای خدا این دل خسته
به در خونت نشسته
حق اون فرق شکسته
بعلی بعلی
جز تو یا رب، کی می دونه
دل بابامون چه خونه
داغ مادر بسمونه
بعلی بعلی
بوی زهرا می یاد امشب
قرآن سر گرفته زینب
بک یا رب بک یا رب
بعلی بعلی
ای خداجون بر لب اومد
حال بابا می شه هی بد
بمحمد بمحمد
بعلی بعلی
این امام عالمینِ
فاتح بدر و حنینِ
بالحسین بالحسینِ
بعلی بعلی
بعد تو وای از جسارت
خیمه هامون می شه غارت
می ره زینب به اسارت
بعلی بعلی
مناجات علی از سوی نخلستان
نمی آید
صدای
دلنشین شاه انس و جان نمی آید
بجای صوت
قرآن چون شده کز خانه حیدر
نوایی
جز صدای ناله و افغان نمی آید
علی در
بستر مرگ است و مشغول نماز امشب
بگو
خادم به مسجد خسرو خوبان نمی آید
یتیمی
دامن مادر گرفته اشک می ریزد
که ای
مادر چرا غم خوار ما طفلان نمی آید
به فرق مظهر حق و عدالت
ضربتی خورده
که
امید حیات از آن شه مردان نمی آید
مهربونی ، آروم جونی ، روزی رسونی
شهریاره ، فلک سوارِ ماه رمضونی
ای نگار بی قرینه
به تو میگن ماه مدینه
مَلَک تو چشمات عرشو میبینه
عرش خدا توی چشاته ، نگات بهشت برکاته
تا ته سفرتو نگاه کن هر کیو میبینم گداته
... یا حسن ، یا حسن ، آقای قلب من ...
نَه فقط من که همه میگن از اون قدیما
تا خدا بود مجتبی بود شاه کریما
سفره دار آسمونی
من چی میخوام خودت میدونی
حاجتمو از نگام میخونی
یه آرزو مونده تو سینه ، نَه مکه میخوام نَه مدینه
زنده باشم چشام روز نصب ضریحتو ببینه
... یا حسن ، یا حسن ، آقای قلب من ...
داره تکبیر وقتی که شمشیر کنی حمایل
بی نظیره ، شکوه شیره ، علی شمایل
انگار از راه اجل اومد
وقتی اسمت تو جمل اومد
بانیِ اَهلا مِن عسل اومد
خون توئه تو رگ قاسم ، ذکر لب حضرت قائم
دادی علمداری رو یادِ ماه منیر بنی هاشم
... یا حسن ، یا حسن ، آقای قلب من ...
در کرم خانه حق سفره به نام حسن است
عرش تا فرش خدا رحمت عام حسن است
بی حرم شد که بدانند همه مادری است
ور نه در زاویه عرش مقام حسن است
ابرای عاشقی می باره
باز دلم مست و بی قراره
ترانه یا رقیه داره
به هوای نگاه تو پر می کشم باز تو آسمون گل حسین
شب دیوونگی بیا قصه عشقو برام بخون گل حسین
سفره بارون گل حسین
به روی دستا گل حسین
چشمای خستم گل حسین
تو خواب و رویا گل حسین
سیدتی یا بنت الحسین
****
تو پاییز دلای ما با گل اسمت بهار میاد گل حسین
شب سیاه آرزو نور امید تو رو میخواد گل حسین
الهی باشم گل حسین
با تو همیشه گل حسین
تا خدا رفتن گل حسین
بی تو نمیشه گل حسین
****
طراوت نفس تو آیینه ها رو جلا میده گل حسین
دعای تو به ما جواز سفر کربلا میده گل حسین
نظر لطفت گل حسین
وقتی باهامه گل حسین
کهکشونا هم گل حسین
زیر پاهامه گل حسین
وباز نیمه شعبانی دگر وباز هم آقا جان تو نیامدی ومن فهمیده ام ومیدانم که چرا نیامدی وحیرتم از این است که میدانم وجز هیچ، کاردگری از برای آمدنت نمیکنم،آقاجان تونیامدی چون به آن اندازه که تو دوست داری بیایی ،من دوست ندارم که توبیایی،نه،باید منصف تر باشم، بهتر است بگویم حتی به اندازه ذره ای از اشتیاق تو برای آمدن ونجات عالم،مشتاق آمدنت نبوده ونیستم،یابن الزهرا مرا ببخش.
شب فراقت غیر غم یاورم نمی شه
مگه میشه نبینمت باورم نمیشه
ماه دلا آرا بیا از پشت ابرا بیا
یوسف زهرا بیا یوسف زهرا بیا
یا ابا صالح مدد یا اباصالح مدد یا ابا صالح مدد
کوچه های چشم انتظارسردوبی عبوره
آرزوی ما دیدن لحضه ی ظهوره
امام آدم بیا وارث خاتم بیا
قسم به جان علی منجی عالم بیا
یا ابا صالح مدد یا اباصالح مدد یا ابا صالح مدد
به پا میشه محشر برای قامت طلوعت
جون همه عالم فدای سجده ورکوعت
منتقم آل علی دلیر وخون خواهه
زینت پرچم آقام علی ولی الله
صوم وصلاتم بیا مرحم دردم بیا
مردم از این بی کسی دورت بگردم بیا
یا ابا صالح مدد یا اباصالح مدد یا ابا صالح مدد
گلی از گلزار ولا در مدینه واشد
از یُمن غنچه حسین دل پر از صفا شد
امشب زبیت حسین
شبه پیمبر رسید
بر ام لیلا پسر
نوه حیدر رسید
یاعلی اکبر مدد
آسمونا و
زمین ، غرق شور و بی تاب
آمده زیبا گل ، با نشاط ارباب
گوشه گهواره اش ، فرشته در اعتکاف
روز طلوعش شده ، جشن جوان و عفاف
یا علی اکبر مدد
صاحب دلهای ما ، ماه عالمینی
گل پسر ارشد ، آقامون حسینی
شاگرد رزم حسن ، عشق ابوفاضلی
عصای دست حسین ، پدر بزرگت علی
یا علی اکبر مدد
همون شب در عالم خواب خدمت آقا علی اکبر شرف یاب شدم، عرض ادب کردم و همون خواسته رو تکرار کردم. فرمودند: من شفای اون مریض رو از خدا خواستم، هاتفی ندا داد « که این مریض مردنی بود و تا نه روز دیگر بیشتر عمرش به دنیا نبود، ولی به برکت دعا و شفاعت پاره جگر حسین ،خدا سی سال به عمرش افزود.یا شهزاده علی اکبر ،ماهم تورو به حق پدربزرگوارت قسم میدیم که از خدا بخواهی،دلای مبتلای به مرض گناه مارو شفا بده،این برکت رو در عمر ما قرار بده تا ظهور یوسف زهرا رو درک کنیم ودر رکاب مهدی فاطمه باشیم
در شب شهادت هفتمین ستاره آسمان امامت وولایت وبه یاد تن رنجور ونحیف موسی ابن جعفر از تحمل 14سال زندان هارون در غل وزنجیر،بریم در خونه مادرشون زهرا ویاد کنیم از تن رنجور ونحیف زهرا در تحمل مصائبی که به اون حضرت رسید تادر آخر بریم کربلا،گودال قتلگاه،جایی که زینب یک بدن قطعه قطعه رو روی دست گرفته ومیگه،اللهم تقبل منا هذا القربان
امیرالمؤمنین تنها بدن زهرا رو دفن کرد، تنها بدن رو برداشت،میگن حضرت زهرا، هم قد وقامت رسول خدا بودن ولی نوشتن: این بدن اونقدر نحیف شده بود،که مثل یه بدن بچه سبک بود،"صَارت کَالْخَیَال " اینجا علی بدن رو تنها گذاشت توی قبر،تنها بدن رو برداشت،کربلا هم یه نفر یه بدن رو تنها برداشت،اما فرق مدینه و کربلا این بود، مدینه ،اگر که علی از داغ مصیبت زهرا کمرش شکسته بود ، بدن زهرا هم از تحمل مصائبی که به بی بی روا داشتن ،ضعیف ونحیف شده بود،لذا علی توانست با اون حال زارش بدن فاطمه رو به تنهایی برداره ، اما کربلا یه زن پنجاه و چهارساله، از صبح پابرهنه هی دویده تو میدون،هی چادرش زیر پاش گیر کرده هی زمین خورده
اومدتو گودال قتلگاه، به تنهایی بدن حسین رو آورد بالافرمود، "اَللَّهُمَ تَقَبَّل مِنّا هذَا القُربان" خدایااین قربانی رو از ما قبول کن... من یه سئوال دارم، زینب که جونی نمونده بود براش،حالشم بهتر ازحال اون روز علی نبود،مضاف براینکه بازوی علی بازوی خیبر گشاست و زینب چنین توانی نداشته، پس چه جوری بدن حسین رو به تنهایی بلند کرد؟
آخه اون بدن زیر سُم اسب رفته،آخه به این بدن حداقل هفتاد زخم نیزه وشمشیر زدن،آخه این بدن قطعه قطعه شده، آخه این بدن سرش بریده شده.
یکی از عاشقان وپیرغلامان اهل بیت بنام حاج اصغر عبد یزدان که از دوستداران ومریدان مرحوم کافی بود میگه بعد از شهادت ایشون،درخواب خدمتشون مشرف شدم، از چگونگی رد شدن از پل صراط پرسیدم،فرمودند که عبور از اون خیلی سخته،پرسیدم شما چطوری از اون رد شدید،فرمود به راحتی،پرسیدم آیا ذکر یا دعای خاصی بلد بودید ،فرمود بله،گفتم میشه اون ذکر رو به من هم یاد بدید،فرمود همون ذکری که همیشه در دنیا ورد دل وزبانم بود، روی پل صراط هم گفتم وخیلی راحت وسریع رد شدم،گفتم کدوم ذکر،فرمود ذکر یا صاحب الزمان ادرکنی،یعنی اگه در دنیا ذکر دل وزبانت همیشه مهدی زهرا باشه، در لحظات سخت اون دنیا هم میتونی مولاتو به مدد بطلبی،
ای چاره ی درخواستگان ادرکنی
ای مونس و یار بی کسان ادرکنی
من بی کسم و خسته و مهجور و ضعیف
یا حضرت صاحب الزمان ادرکنی
برا امام رضا نوشتن:آقاجان!چون کار سخت شده،تو کوچه میان می ایستن،مستحق ها،گداها،اونایی که کار دارن با جوادت،موفق چند روزِ پسرت رو از یه درِ دیگه می بره...
امام رضا نوشت براش: جوادم! ازاون دری ردشو که مردم ایستادن،مردم به امید تو ایستادن،کار دارن باهات،حاجت دارن...
همه ی اهلبیت بابُ المُرادن،همه کریمن،اما مختص، یکی میشه،جوادالائمه...
اومد پیش امام رضا گفت:آقا! چشمام نابیناس،میشه یه عنایتی کنید؟حضرت فرمود: برات می نویسم بری درِ خونه ی جوادم....
جواد کجاست؟مدینه...امام رضا کجاست؟توس...براش نوشت،اومد مدینه،نامه ی بابارو که دید،جوادالائمه شروع کرد گریه کردن،امضاء ی بابا رو به چشمش کشید...
جوادالائمه گفت:بیا جلو ببینم،تا اومد جلو حضرت یه دست رو چشماش کشید،گفت:چشمت رو باز کن،باز کرد دید عجب،چشمی که مادرزاد کور بوده داره همه چیز رو می بینه...
گفت:بابام هم می تونست این کار رو برات بکنه،اما فرستادنت درِ خونه ی ما تا مردم بدونن حوائج دنیایشون رو باید بیان از جوادالائمه بگیرن...
نشستهاند ملائک، به روی بامِ جواد
پیمبران همگی بنده و غلامِ جواد
بریدبن معاویه عجلى میگه: محضر امام باقر بودم، مردى که از خراسان اومده بود داخل منزل اون حضرت شد، پاهاى خودش رو که در اثر پیاده رفتن چاک چاک شده بود نشون داد ، گفت: من از خراسان اومدم به خدا قسم چیزی منو از خراسان و از راه دور به اینجا نیاورده مگر محبت شما اهل بیت. امام (ع) فرمود: «والله لو اَحبّنا حجر حشره الله معنا و هل الدّین الاالحّب»
به خدا قسم اگر سنگى هم ما رو دوست بداره، خدا اونو با ما محشور میکنه، مگر دین جز محبت چیز دیگرى هم هست؟آقای ما،مولای ما،یا باقرالعلوم ،این جمع هم هر شب جمعه به عشق شمااهل بیت وفرزند غایب از نظرتون،مهدی زهرا اینجا جمع میشن،آقا تو این شب آرزوها،دعا کنید شیعه به بلندترین آرزوش که ظهور مولاش مهدی فاطمه ست برسه،این محبت هم مارو به یوسف زهرا برسونه
گفته بودی شب تو با من راز کن
بی نیازا آمدم در باز کن
آنقدر در میزنم این خانه را
تا ببینم روی صاحبخانه را
آنقدر می نالم اندر پشت در
تا به صاحبخانه بگذارم اثر
خانه ات را حلقه بردر میزنم
پشت درب خانه برسر میزنم
گر سگی بر خانه ای فریاد کرد
صاحب آن خانه ازاو یاد کرد
وقت مردن جان به جانان می دهم
یا بن الزهراء گویم و جان می دهم
از آسمون باز خبر می آرن
فرشته ها
یه قمر می آرن
از تو بهشت یه سبد ستاره
هدیه برا این پسر می آرن
دلها از غم میشه امشب آزاد
نوری از
عرش تو مدینه افتاد
خورشید امشب خوابیده آروم رو
دست امام سجاد
پر وا کنید ای عاشقا تا هممون بشیم مسافر
سبد سبد گل بریزید رو مقدم امام باقر
مولا مولایا امام باقر
تو این شب جشن عاشقونه
ملک داره یه
غزل می خونه
تو دلبری به خدا تو عالم
آقای ما نداره نمونه
پشت خونه پرشده زسائل
ماه هم
امشب شده قرص کامل
چه رویایی سر گذاشته روی
دوش
ابوالفضائل
نگاه کنید تو مدینه سفره نذری حسینو
برا نوه اش که می چینه ستاره های عالمینو
مولا مولا یا امام باقر
آقای ما همه چی تمومه
بی عشق اون
هر نفس حرومه
هرچی داریم توی دین ومذهب
از سخن باقر العلومه
توی دام یه نگاش اسیرم
در خونش تا
ابد فقیرم
می خوام امشب از آقا برات
کرببلا بگیرم
آقای من می دونه که عاشق بین الحرمینم
عاشق یک نماز صبح تو حرم امام حسینم
مولا مولا یا امام باقر