نوایی با ترنم عاشقانه

نوای دلدادگی

نوایی با ترنم عاشقانه

نوای دلدادگی

یا باب الحوائج یا موسی ابن جعفر

با گریه، با آهِ دمادم می نویسند
در ذیل مُصحف،شرحِ ماتم می نویسند
اندوه را با جوهر غم می نویسند
این روضه را مثل مُحَرَّم می نویسند

کوچه به کوچه مجلس ماتم گرفتند
کَرّوبیان با روضه خوان ها دم گرفتند

آیات قرآن حضرت موسی بن جعفر
تسبیحِ ایمان حضرت موسی بن جعفر
آوای باران حضرت موسی بن جعفر
دردی و درمان حضرت موسی بن جعفر

لب تشنۀ عشق توام باران عطا کن
از دردمندان توام درمان عطا کن

بویِ دل‌انگیزِ بهارِ مَردُم ما
نورِ چراغِ شام تارِ مَردم ما
بودی همیشه در کنار مَردُم ما
خیلی گره خورده است کار مَردُم ما

گرچه گرفتاریم یا باب الحوائج
امّا تو را داریم یا باب الحوائج

بیماری ما زندگی منهای روضه است
راه علاجِ ما دو قطره چای روضه است

چشم مرا تر کن زمان ربّناها
لطفاً نگاهم کن میان این گداها
پیچیده در هفت آسمان ها این صداها:
یا “فاطمه معصومه”ها و یا “رضا” ها

این خاک شد “ایرانِ” این خواهر_برادر
جانِ همه قربانِ این خواهر_بردار

دانلود دل آواز موسی ابن جعفر

تماشا در نماشا

دریای رحمت!ما به موج‌ات خو گرفتیم
از هرکسی جز خاندانت رو گرفتیم
در اوج بیماری ز تو دارو گرفتیم
ما نسخه را از “ضامن آهو” گرفتیم

صحن رضا جانِ شما دارالشفا شد
پای ضریحش نُطقِ طفل لال وا شد

اما امان از درد و رنجی که بر شما روا داشتند

با ذکر مادر درد پهلو می کشیدی
داغ حسن را کنج زندان می چشیدی

داغ تو ما را کُشت ای فرزند زهرا
عَجِّل وفاتی خوانده ای مانند زهرا

چهارده سال گوشۀ زندان ها هرجا بردنش، که لب به شکایت باز کنه! هی میگفت خدایا شکرت یه گوشه خلوتی برا موسی گذاشتی تا با تو مناجات کنه،درد دل کنه، اما این سال آخری انقدر این یهودی ملعون اذیت کرد .. هی میگفت ای خدایی که یوسف رو از قعر چاه بیرون آوردی، اى خدایی که درخت را از بین گل و شن بیرون مى ‏آرى دیگه موسی رو نجات بده (۳).. یه زن بدکاره ای رو آوردن تو زندان گفتن بیاد تو زندان آقا رو اذیت کنه ..(۴) (آقا یه نگاه کردی زن بدکاره رو عوض شد .. یه عمرِ ما گریه کنه حسینیم، وقتش نشده ما رو هم عوض کنی آقا جان؟!) بعد از ساعتی دیدن موسی ابن جعفر رو خاک افتاده هی میگه قُدّوس سُبحانکَ سُبحانکَ .. دیدن زنه نیست! کجاست؟! نگاه کردن پشت آقا رو خاک افتاده هی میگه العفو العفو العفو .. آقا ماه رجب تموم شد ما که هیچ کاری نکردیم .. چیزی تا مهمونی خدا نمونده .. دستمون خیلی خالیه .. یه نگاه کن آقاجان

شیعه هنوز از غُصّه ات تشویش دارد
داغ تو را در سینه بیش از پیش دارد
سِندیِ ملعون بد زبانش نیش دارد
روی لبش دشنام قوم و خویش دارد

چیزی برای تو به جز ماتم نمانده
نای مناجاتی برایت هم نمانده

یکی از زندانبانا گفت یه جا خیلی دلم سوخت دیدم ‌موسی بن جعفر داره از پنجره حیاط نگاه میکنه، دست و پا غل و زنجیر،در حالیکه دختر و پسرم داشتن بازی میکردن، اونا رو نگاه میکنه آروم آروم اشک میریزه و یه چیزی زیرلب  میگه،دقت کردم دیدم میگه معصومه جان .. رضا جان .. خیلی دلم براتون تنگ شده بابا.. اینجا دشمن میگه یه جا دلمون به حال موسی بن جعفر سوخت اونم‌ این لحظه بود .. اما تو‌ کربلا هم دشمن میگخ ما یه جا دلمون خیلی به حال حسین  سوخت،میدونی کجا، اون وقتی که حسین علی اصغر و بالا گرفت حرمله تیر به گلوی علی زد .. دیدن حسین  هم همراه علی داره بال بال میزنه ،یه قدم میره سمت خیمه،یه قدم  برمیگرده ..*بلند بگو‌ حسین

موسایِ طور غم عصایت را شکستند
با زجر تو قلب رضایت را شکستند
نامردها دست دعایت را شکستند
زیر لگدها ساق پایت را شکستند

*السلام علی الْمُعَذَّبِ فِی قَعْرِ السُّجُونِ وَظُلَمِ الْمَطَامِیرِ، ذِی السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُیُودِ قربونِ اون آقایی که ساقِ پاهاشُ خُرد کردن .. این عبارتُ سه جا به کار بردن، یه جا بینِ در و دیوار چه کردن با پهلویِ فاطمه ..! یه جا هم اومدن پیش عبیدالله ملعون، گفتن امیر به ما جایزه باید بدی؟! گفت مگه چیکار کردید؟! گفتن نَحنُ رَضَضنَا الصَّدرَ بَعدَ الظَّهرِ .. ما اسب‌هامون رو نعلِ تازه زدیم .. بدنِ حسین رو با خاک یکی کردیم

آقا جان درسته ساق پای شما رو خرد کردن اما آقا جان

اصلاً تنت آماج تیغ و نیزه ها شد؟!
از پشت سر راس تو از پیکر جدا شد؟!
آن‌گونه دور خیمه هایت شر به پا شد؟!
ناموس تو راهیِ شامات بلا شد؟!

پس هیچ دردی مثل درد کربلا نیست
پس هیچ داغی داغ شاه سرجدا نیست

حسین آرام جانم

حسین روح وروانم

حسین هست ووجودم

حسین بود ونبودم

حسین داروندارم

حسین ورد زبانم

 دانلود روضه

تماشا در نماشا

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد