نوایی با ترنم عاشقانه

نوای دلدادگی

نوایی با ترنم عاشقانه

نوای دلدادگی

بالا بلند بابا،گیسو کمند بابا


ای ،ماهی غرقِ خونم    ای، باغِ گلِ خزونم    

   پاشو که منم مثل تو نیمه جونم

بالا بلند بابا ، گیسو کمند بابا

اگه تو بری تو این غریبی

دل به کی ببنده بابا

پاشو، بریم ،که، سکینه، بی قراره

چجوری برت گردونم ای، پاره پاره

بالا بلند بابا ، گیسو کمند بابا

اگه تو بری، تو این غریبی

 دل به کی ببنده بابا

یکی از بزرگان در عالم رویا،ابا عبدالله رو در خواب دید،میگه دیدیم،تمام زخمهای بدن حسین خوب شده،گفتم آقا زخماتون خوب شده،فرمودن انا قتیل العبرات،من کشته چشمهای شمایم،اشک چشم شما،مرهم زخمهای منه،میگه دیدم یه زخم رو دل ابی عبداللهِ که هنوز خوب نشده،گفتم آقا این زخم چیه رو قلب مبارک شما که خوب نشده،فرمودند این اثر داغ پسرم علی اکبره،لذا شیخ شوشتری که در مکاشفه ای تمام صحنه عاشورا رو نشونش دادن،میگه اگر از من بپرسی حسین کجا جان داد،میگم حسین بالای نعش علی اکبر جان داد،وقتی رسید بالای نعش اکبر،اولین کاری که کرد،خونهای لب ودهان علی رو پاک کرد،بعضی میگن حسین این کارو کرد چون دلش میخواست یک بار دیگه صدای اکبرش رو بشنوه،بعضی میگن حسین میخواست لبهای پسرش رو ببوسه،لذا هرچه کرد دلش آرام نگرفت،صورت به صورت علی گذاشت،به قدری بلند گریه کرد،که تا اون لحظه کسی اینگونه،صدای بلند گریه حسین رو نشنیده بود

همه بگید مظلوم حسین

از من مگه دل بریدی   حال پدر و ندیدی     کُشتی منو بس که رو خاک پا کشیدی
تازه جوون بابا   دردت به جون بابا  

   حالا کی بشه عصای

 دست غرق خون بابا

پاهام دیگه نای برگشتن نداره  

  چجوری برت گردونم ای پاره پاره

بالا بلند بابا   گیسو کمند بابا   

   اگه تو بری تو این غریبی

 دل به کی ببنده بابا

علامه امینی می فرمودن،وقتی زینب کنار بدن علی اکبر رسید،دید حسین داره جان میده،هرچه کرد حسینو از علی جدا کنه نتونست،دستشو گذاشت به کمر برادر،گفت برادر پاشو،ببین لشکر دارن نگاه میکنن،داداش بلند شو

سپه کوفه وشام اِستاده

به تماشای شه وشه زاده

شه روی نعش پسر افتاده

همه گفتند حسین جان داده

زینب هر چه کرد حریف حسین نشد،حسین دل از علی نمیکنه،یه مرتبه زینب بلند شد،رو کرد سمت مدینه،صدا زد مادر بیا حسینتو دریاب،همینکه زینب مادر رو صدا زد،یه مرتبه در عالم معنادید،مادر خم شد،زیر بغلای حسین روگرفت،گفت حسین پاشو مادر،عزیز مادر پاشو،امان از دل سوخته ات یاحسین،مظلوم حسین،مظلوم حسین

حسین اومد جنازه رو سمت خیمه ها ببره،اما دید نمیتونه،آخه هر گوشه بدن رو بر میداشت،یه قسمت دیگه از بدن علی روی زمین میموند،چون بدن علی قطعه قطعه شده بود،فَقَطَعوهُ بِسِیوفِهِم اِرباً اِرباً،این جا بود که صدا زد:

جوانان بنی هاشم بیایید

علی را بر در خیمه رسانید

خدا داند که من طاقت ندارم

علی را بر در خیمه رسانم

بالای سرت می شینم/ جون کندنتو نبینم   

 آتیش به جای دل تو / عمق سینم

رفتی همه امیدم / رفتی یل رشیدم 

    حال دلم و باید بپرسی

 از محاسن سپیدم

غمت داره جونم و بر لب میاره  

    چجوری برت گردونم ای پاره پاره

بالا بلند بابا / گیسو کمند بابا   

   اگه تو بری تو این غریبی

 دل به کی ببنده بابا

حسین آرام جانم

حسین روح وروانم

حسین هست ووجودم

حسین بود ونبودم

حسین داروندارم

حسین ورد زبانم


دانلودروضه

تماشا در نماشا

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد