نوایی با ترنم عاشقانه

نوای دلدادگی

نوایی با ترنم عاشقانه

نوای دلدادگی

حکایت زیارت کربلا و شب جمعه(ملاعباس)


در مازندران فردی به نام ملّا عبّاس چاووش زندگی می کرد که هر سال پرچمی به دوش می گرفت و هـمراه عـدّه ای از مردم عازم کربلا می شد.
یه سال برا ش یه مشکلی پیش اومد که تصمیم گرفت به کربلا نره ، حدود سی نفر از جوانان روستا اومدند وگفتند : ملّا عبّاس بیا بریم کربلا .گفت : من امسال گرفتارم نمی تونم بیام ، اونا بهش کمک کردند تا گرفتاریش برطرف شد.
ملّا عبّاس هم پرچم رو برداشت عازم کربلا شد، جمعّیتی ازمردم هم همراش شدند،شهر به شهر روطی کردند تا به نزدیکی های کربلا رسیدن، درمنزلگاهی توّقف کردن . سرشب ملّا عبّاس گفت : رفقا امشب چـه شبـیه ؟
گفتند : شب جمعه است . گفت : رفقا اون چراغها که می بینید چراغ های گلدسته های حرم حسینه  می دونم خسته اید امّا بیایید چون شب جمعه است ،خودمون رو به حرم برسونیم

راهی شدن تا به حرم رسیدن ، جوونا دورش رو گرفتن گفتن : ملّا عبّاس مثل شبای جمعه دهمون که برامون نوحه می خوندی ،نوحه بخون تا سینه بزنیم،
ملّا عبّـاس گفت : بالای سرامام حسیناومدیم دفترچۀ نوحه رو درآوردم ، وقتی بازش کردم دیدم سرصفحه ،نوحۀ علی اکبره ، فهمیدم این اشارۀ خودِ ابی عبداللهِ. نوحۀ علی اکبررا خوندم ، یه حال عجیبی این جوونا تو اون شب جمعه،پیدا کردن، شب در عالم رؤیا دیدم کسی درِ اتاق رو مـی زنـه ، دیـدم غـلام سیـاهیه ، به مـن سلام کرد گفـت : ملّا عبّـاس چـاووش شمـایید ؟ گفتم : بله .گفت : آقا م فرمودند به رفقات بگی آماده شن ، خود آقا می خوان به دیدنتون بیان . گفتم : آقات کیه ؟
گفت : آقا م همونیه که این همه راه را به عشق و علاقة اش اومدید .گفتم :آقـا امـام حسین رو می گی .گفت :بله .
گفتم : کجا هستن ؟ ما بریم پا بوسشون گفت : نه آقا فرموده من خودم می آم .
ملّا عبّاس می گه : در عـالم رؤیا رفقـا رو خبرکردم ، همه مؤدّب نشـستیم کـه الآن آقا میآن .
طولی نکشید که دیدم درِاتاق باز شد ، مثل اینکه خورشید طلوع کرده باشه ، نوری ظاهرشد . من و رفقام اومدیم بلند شیم که آقا اشاره کرده و فرمودند : ملّا عبّاس شما رو جان حسین(ع) بنشینید !
خسته اید ، تازه رسیده اید راحت باشید . احوال یک یک ما را پرسیدند . فرمودند : ملّا عبّاس.
می دانی چرا امشب اینجا اومدم ؟ گفتم: نه آقـاجـان . فـرمود : من بـا شمـا سه کار داشتم

اولاً بدونید هرکِه زائر ما باشه ، ما هم به دیدنش می ریم .


ثانیا شب هــای جمعـه وقتی در مـازندران جلسـه دارید و دور هـم جمع می شید ، پیرمردی دمِ در می شینه وکفش ها را مرتّب می کنه ، سلام حسینرا به او برسونید !
اما کار سوّمم اینه اگردو مرتبه بارفقات شب جمعه حرم اومدی . دیدم اینجا بغض راه گلوی آقا رو گرفـته .گفتم : فدات بشم چی شد آقا، فـرمـود : ملّا عبّـاس اگر دو مرتبه رفقات را شب جمعه به حرم آوردی و خواستی نوحه بخونی ، دیگر نوحۀ علی اکبررو نخـون .گفتـم : چرا نخـونم ، مگر بد خـوندم یا غلـط خـوندم مولا؟ ! فـرمود : نه .گفتم : پس چـرا نخـونم ؟
فرمود : ملّا عبّاس ، مگه نمی دونی شب های جمعه مادرم زهرا  به کربلا می آد .

 

شب های جمعه فاطمه (س) ، با اضطراب و واهمه
آیــد بــه دشت کربلا گــوید حسین(س) من چـه شد ؟
گردد به دور خیمـــه گـاه ، آیــد میــان قتلگـــاه
گوید حسین(ع) من چه شد ، نور دو عین من چه شد ؟


حسین آرام جانم

حسین روح وروانم

حسین هست ووجودم

حسین بود ونبودم

حسین داروندارم

حسین ورد زبانم


دانلود دل آواز ملا عباس

تماشا در آپارات

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد