نوایی با ترنم عاشقانه

نوای دلدادگی

نوایی با ترنم عاشقانه

نوای دلدادگی

فدایی شدن شرط ماندن باحسین


شب عاشوراست،شب مصیبت و غمه،دل ها رو متصل به کربلا کنیم،ان شاء الله دست جمعی یه مُحرمی کربلا باشیم ،کنار حرم ابی عبدالله اونجا عرض ارادت کنیم، ابا عبدالله،چراغ خیمه رو کم کرد،گفت:هرکی میخواد بره ،من حسینم،من غریبم،هرکی هم میخواد بمونه ، چراغ رو خاموش کردن،یکی یکی بلند شدن و رفتند،فقط اونایی موندن که فدایی حسین بودن،شاید بودن بین اونا کسایی که حسین رو دوست داشتن ولی فدایی نبودن،کل یوم عاشورا وکل ارض کربلا،بشین با خودت فکر کن اگه ما اونجا بودیم با حسین میموندیم یا حسین رو رها میکردیم،حداقل ویژگی بارز فدایی حسین اینه ،کوچکترین کاری که آقا رو مکدر کنه انجام نمیده،روی صحبتم بیشتر با جووناست ،برات یه مثال ساده بزنم،یه نگاه کن ببین،دنیایی که با همین موبایلت تو فضای مجازی برا خودت ساختی،مرضی ارباب هست یانه،حالا که آقا تو این دهه محرم سرسفره کرامتش نشوندت،تو این شب عاشورا از آقا بخواه،به تو توفیق فدایی شدن بده،فقط اگه فدایی شدی،میتونی با حسین بمونی،

جسمت زخمی مانده بر خاک
از تیغ و نیزه ها صد چاک
مانده در روی زمین شاه مظلومان حسین
نوحه خوانند انبیا در زمین کربلا
 
ای وای

آقا فرمود بیایید دونه دونه حرفاتون رو خواهرم بشنوه،دلش قرص بشه ،بعضی نقل ها میگه خود بی بی شروع کرد سر کشی کردن،اول خیمه اصحاب،حرف هارو داره میشنوه،دونه دونه حرف هارو شنید،حرفهای زهیر،بُریر،مسلم بن عوسجه،حرف های حبیب رو،بعد اومد خیمه ی بنی هاشم،دید همه دور عباس حلقه زدند، یه خورده دلش آروم شد،ولی آرام دل زینب فقط حسینه،داره لحظه جدایی کم کم میرسه،امشب شب جدایی حسین از خواهر ه، چند روز میری کربلا،حرم اباعبدالله رو زیارت میکنی،میخوای جداشی نمی تونی،ان شاءالله امشب مادرش براتون برات کربلا روامضا کنه،کربلا رفته ها گریه کنند،یکی از سخت ترین لحظات ،لحظاتیه که می خواهید از کربلا  خداحافظی کنی،من از شما میپرسم،من و تویی که چند روز با حرم حسین زندگی کردیم کجا، اون خواهری که پنجاه و چند سال با خود حسین زندگی کردکجا، تاقبل از شهادت اباالفضل ، ابا عبدالله هرچند  داغ دیده بود،اونم داغی مثل داغ علی اکبر، اما صورت ابی عبدالله نوشته اند هی برافروخته تر میشد،هی سرختر میشد،اما داغ عباس رو که دید رنگ از چهره پرید،دیگه فهمید لحظه های آخره،فهمید همه ی وجودش رفته،دیگه بعد از عباس وداع ها شروع شد،وداع با زن و بچه،یه مرتبه اومد جلو خیمه،صدا زد یا سکینه،یا رباب،یازینب،یا ام الکلثوم، علیکنّ منی السلام صدای ضجه ی اهل حرم بلند شد،حضرت آرومشون کرد،ابی عبدالله فرمود: مَهلاً فَإنَّ البُکاءَ أمامَکُم آروم بگیرید،شما گریه ها در پیش دارید،الان زوده گریه کنید،هربار ابی عبدالله می آمد ،می گفتتند عمه جان نکنه این بار آخره،بذار ما بابارو سیر ببینیم،بی بی زینب می فرمود نه،نگران نباشید،هنوز اون لحظه ی آخر، نرسیده،من می دونم لحظه ی آخر چه زمانیه ،بین من و حسین یه رمزیه ،اون لحظه رو من میدونم،آخه مادرم گفته،اما امان از لحظه جدایی

گفتم که فراق را نبینم دیدم

آمد به سرم از آنچه میترسیدم

اون لحظه رسید،فرمود:خواهرم برو اون امانتی مادرم رو بیار،زینبم پیراهنی که مادرم داده بیار،آورد تقدیم داداش کرد،نوشتن ابی عبدالله با نیزه ای پاره پاره اش کرد،داداش چیکار میکنی،این یادگار مادرمه،یه حرفی زده آقا من نمی دونم با دل خواهر چه کرد،صدا زد خواهرم من این مردم رو میشناسم،اینها به پیراهن من هم رحم نمی کنن،می خوام جلب توجه نکنه،نمی خوام عریان بشم، ای مظلوم حسین، ای غریب حسین ........


دانلود روضه

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد