نوایی با ترنم عاشقانه

نوای دلدادگی

نوایی با ترنم عاشقانه

نوای دلدادگی

گمانم قبل تو زینب بمیره


چنان داغت مرا غمناک کرده
که دست من تورا در خاک کرده
به جایت زینب مظلومه تو
غبار غم زرویم پاک کرده
کنار تربتت اندر دل شب
بود نام تو زهراجاری از لب
به خانه تا روم با دیده تر
کشد ناز مرا مظلومه زینب
تمنای دل زینب همینه
که روی زانوی مادر بشینه
الهی این چه درد بی دوائی است
که دختر روی مادر را نبینه
تو که رکن تمام کائناتی
چرا با کودکان کم التفاتی
گمانم قبل تو زینب بمیره
شنیده ناله عجل وفاتی

آخه مظلومیت برا یه دختر چهار پنج ساله از این بیشتر که زینب همه چیز رو دیده،جلو چشمش، فاطمه اومد کمربندِ مولا رو گرفت،فرمود:نمیزارم امامم رو ببرید،مگه زهرا مُرده باشه....به یه اشاره ی فاطمه نوشتن: چهل مردِ عرب رو زمین افتاد...به رگِ غیرتِ نداشتشون بر خورد نانجیبا،گفت:چرا ایستادیدمیخوایید زهرا آبروتون رو ببره..گفتن:چیکار کنیم؟ ملعون گفت:با هر چه میتونید دست فاطمه رو کوتاه کنید...ای وای

گردیده بود قنفذ همدست با مغیره

او با غلافِ شمشیر،او تازیانه می زد

 زینب دست روی سر گذاشته،هی صدا میزنه:نزنید،مادرم رو نزنیدنانجیبا...اینجا وسط کوچه زینب می گفت:نزنید...یه روزی هم بالای تل زینبیه، دست روی سر گذاشته بود،فریادمی زد:نزنیدحسینم رو نزنیدنور دوعینم رو، وامحمدا،واعلیا

 

از حرم تا قتلگه زینب صدا مى ‏زد حسین
دست و پا مى ‏زد حسین زینب صدا میزد حسین

از جنان تا قتلگه حیدر صدا مى ‏زد حسین
زهرا صدا می زد حسین

زینب صدا میزد حسین

حسین آرام جانم

حسین روح وروانم

حسین هست ووجودم

حسین بود ونبودم

حسین داروندارم

حسین ورد زبانم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد